دمی با خیام
این کتاب، تحقیق و پژوهشی است مستند و جامع، درباره زندگی، افکار و اشعار «عمرخیام». از آنجا که رباعیات منسوب به «خیام» بسیار بیش از آن است که او خود سروده، برای تحقیق در صحت انتساب این رباعیات، مولف روش نوینی در پیش گرفته است. او در این کتاب بر خلاف روش متدوال و معمول که از گفته ها و نوشته های کسی به معنویات او پی می برند، شخصیت «خیام» را از لابلای روایات و آراء هم عصران او و از گفته ها و نوشته های مسلم خود او بیرون می کشد تا بتواند رباعیاتی را که با این شخصیت همساز نیست، مشخص کند.
بیشتر
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/09/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دمی با خیام
درود
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم
فانوس خیال از آن مثالی دانیم
خورشید چراغ دان و عالم فانوس
ما چون صوریم کاندر آن گردانیم
کوبم سرِ نفس، پهلوانی اینست
بی باده بجوشم این بُود مستی عقل
میرم بی مرگ، زندگانی اینست
«غلام قادر گرامی»
در کار جهان ،خموش می باید بود
تا چشم و زبان و گوش ،بر جا باشند
بی چشم و زبان و گوش می باید بود.
بیت اول اشاره به تسلیم و هیچ مگویی و اعتماد کامل به خداوند و ستیزه و مقاومت نکردن و حضور ،در جهان را دارد،
بقول مولانا
دل پر درد بنگر ،چشم چو جیحون بنگر
هر چه بینی بُگذر ،چون و چرا هیچ مگو.
بیت دوم اشاره به« مرگ قبل از مرگ» دارد،تا در این دنیا هستیم ،و در همین قالب ،
جان را از ارسارت تن رها سازیم،و در کل هستی گسترده شویم، از خواسته های نفس رها شویم.
نه چنان مرگی که در گوری روی
مرگ تبدیلی،که در نوری روی.
این چنین فرموده ما را مصطفی
مرگ قبل از مرگ ،امن است ای فتی.
میوهٔ شیرین ،نهان در شاخ و برگ
زندگی جاودان ،در زیر مرگ.
چونکه کُشته گردد این جسم گران
زنده گردد ،هستیِ اسرار جان.
مولانا
.
خر باش که این جماعت از فرط خری..............هر کو ,نه خر است کافرش می خوانند
http://tahoor.com/fa/Article/View/114824
به نقل از دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
حیرت : حیرت ناآگاهی از کار جهان است.نمیدانیم از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت
در دایرهای کآمدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس مینزند دَمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست ؟
چون و چرا : دوّمین خصیصه ی فکر خیّامی چون و چرا در کار خلقت است.
دارنده چو ترکیب طبایع آراست /
از بهر چه اوفگندش اندر کموکاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود ؟!
ور نیک نیامد این صور عیب کراست؟!
ناپایداری جهان : میدانیم که در خیّام؛
تذکار مرگ و زوال با گریزها و کنایههای شاعرانهای به سبزه و سبو همراه است:
وجود انسان خاک میشود و در قالب کوزه و سبو استحاله مییابد.
این سبزه که امروز تماشا گه تست /
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
یا:
در سبزه نشین و میِ روشن میخور
کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو !
جبر : یکی دیگر از ویژگی های فکر خیامی،عقیده به ناتوانی بشر در برابر گردش زمانه است.
چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد
خود را به کم و بیش دژم نتوان کرد
کار من و تو چنان که رای من و تست /
از موم به دست خویش هم نتواند کرد !
اغتنام وقت و اکسیر شراب:
وقت سحر است،خیز ای مایه ی ناز !
نرمکنرمک باده خور و چنگ نواز !
کآنها که به جایند نپایند بسی
و آنها که شدند کس نمیآید باز . . .